ازدواج از روی اجبار۲ ادامه پارت ۱۸
شوگا: ها؟اها ! ۲۲ سالشه خیلی هم مهربونه ولی اگه عصبانی شه بد میشه (آروم)
هوپی:اوووو؟ از من پس ۳ سال بزرگ تره که
شوگا:هم سنه کوکی تو؟
ا.ت: نه من کوچیک ترم ولی بهش گفتم ازش بزرگترم که حساب کار دستش بیاد
شوگا:چه تاریخی دنیا اومدی؟
ا.ت: در .../.../...(یه چی خودتون تصور کنید ) به دنیا اومدم
شوگا: اووو از کوک چند ماه کوچیک تری که بهش گفتی متولد چه سالی هستی؟
ا.ت:خوب دیگه ، دیگه دیگه
سول: چیه هی پچ پچ میکنید؟
ا.ت:هیچی بابا
نامی:سول بیا با هم حرف بزنیم از خودت بگو تو این مدت چیکار میکردی
سول:اومدم اومدم خوب راستش بعد از................(در حال تعریف کردن)
کانگ:ای خدا دختره رو نگاه کن ای خدا ای خداااا
چویول:آنقدر فشار نخور کیمو بیا ما بریم بیرون
کیمو: ها بیرون چیه دیگه بریم با ته یه دست گیم بزنیم
کانگ:اووو بریم من پایم
ته: چه عالی پَ بریم (ر🚶🏼♂️ف🚶🏼♂️ت🚶🏼♂️ن🚶🏼♂️)
جین:کسی گشنش نییییست؟
همه:منننننننننن
جین: خوب مهم نیست.........اومممم هیول پاشو بریم غذا درست کنیم
هیول:ولم کنننن نمیخوامممممم(گریه)
جین:ببین برا خودت میگما الان جیمین بیاد هوپی دهنشو آسفالت میکنه ولی اگه تو هم باشی حتا اگه هیچ تقصیری نداشته باشی که داری به چخ میری برای اینکه کمتر مورد شوک و ترس شی با من بیا غذا بپزیم نگران جیمینم نباش خودش خوب میشه
هیول:باشه بریم(رف🚶🏼♂️تن🚶🏼♀️)
شوگا:الان میخوای چیکار کنی؟
هوپی:میدونم باهاش چیکار کنم پسره بچه میگیره زرتی میره دادگاه نمیدونم چی شی بز......
کوک:بسه دیگه بسه
هوپی:اوووووم اوووووم(صدای خفه) چرا دهنمو گرفتی ؟
کوک: داشتی از حرص میترکیدی
ا.ت:پسرا بس کنید دیگه
شوگا:راست میگه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خمارییییی 😁😁😁
ادامه دارد.....
خداحافظ 😘😘😘
هوپی:اوووو؟ از من پس ۳ سال بزرگ تره که
شوگا:هم سنه کوکی تو؟
ا.ت: نه من کوچیک ترم ولی بهش گفتم ازش بزرگترم که حساب کار دستش بیاد
شوگا:چه تاریخی دنیا اومدی؟
ا.ت: در .../.../...(یه چی خودتون تصور کنید ) به دنیا اومدم
شوگا: اووو از کوک چند ماه کوچیک تری که بهش گفتی متولد چه سالی هستی؟
ا.ت:خوب دیگه ، دیگه دیگه
سول: چیه هی پچ پچ میکنید؟
ا.ت:هیچی بابا
نامی:سول بیا با هم حرف بزنیم از خودت بگو تو این مدت چیکار میکردی
سول:اومدم اومدم خوب راستش بعد از................(در حال تعریف کردن)
کانگ:ای خدا دختره رو نگاه کن ای خدا ای خداااا
چویول:آنقدر فشار نخور کیمو بیا ما بریم بیرون
کیمو: ها بیرون چیه دیگه بریم با ته یه دست گیم بزنیم
کانگ:اووو بریم من پایم
ته: چه عالی پَ بریم (ر🚶🏼♂️ف🚶🏼♂️ت🚶🏼♂️ن🚶🏼♂️)
جین:کسی گشنش نییییست؟
همه:منننننننننن
جین: خوب مهم نیست.........اومممم هیول پاشو بریم غذا درست کنیم
هیول:ولم کنننن نمیخوامممممم(گریه)
جین:ببین برا خودت میگما الان جیمین بیاد هوپی دهنشو آسفالت میکنه ولی اگه تو هم باشی حتا اگه هیچ تقصیری نداشته باشی که داری به چخ میری برای اینکه کمتر مورد شوک و ترس شی با من بیا غذا بپزیم نگران جیمینم نباش خودش خوب میشه
هیول:باشه بریم(رف🚶🏼♂️تن🚶🏼♀️)
شوگا:الان میخوای چیکار کنی؟
هوپی:میدونم باهاش چیکار کنم پسره بچه میگیره زرتی میره دادگاه نمیدونم چی شی بز......
کوک:بسه دیگه بسه
هوپی:اوووووم اوووووم(صدای خفه) چرا دهنمو گرفتی ؟
کوک: داشتی از حرص میترکیدی
ا.ت:پسرا بس کنید دیگه
شوگا:راست میگه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خمارییییی 😁😁😁
ادامه دارد.....
خداحافظ 😘😘😘
- ۱۴۸
- ۲۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط